•علم اقتصاد که از شاخه های علوم اجتماعی است، علم تخصیص بهینه منابع کمیاب به منظور تولید کالاها و خدمات مورد نیاز بشر به منظور مصرف در حال و آینده تعریف می شود.


•خواسته های انسان چیزهایی نظیر کالاها و خدمات است که مردم تمایل به داشتن آنها دارند.

•خواسته های انسان نه تنها از فردی به فرد دیگر تغییر می کند، بلکه در طی زمان نیز دگرگون می شود.
•منابع اقتصادی یا عوامل تولید، امکاناتی هستند که به منظور تولید کالاها و خدمات مورد نیاز انسان، مورد استفاده قرار می گیرند.
•در دنیایی که همه منابع اقتصادی آزاد یا رایگان باشد، به لحاظ آنکه همه خواسته های انسان تامین می گردد، مسائل و مشکلات اقتصادی نیز وجود ندارد.
•منابع اقتصادی یا عوامل تولید به چهار دسته شامل: کار، سرمایه، زمین و مدیریت تقسیم می شود.
•کار شامل کوشش های فکری و جسمی افراد به منظور تولید کالاها و خدمات است.
•سرمایه شامل ماشین آلات، ابزار آلات، ساختمان ها و دیگر وسایلی است که در تولید کالاها و خدمات مورد استفاده قرار می گیرد.
•منظور از سرمایه مالی که در بازار مالی مورد استفاده قرار می گیرد، دارایی های مالی نظیر اوراق قرضه و اوراق سهام است.
•زمین که یکی از عوامل تولید است، شامل خود زمین، آبها، جنگل ها، معادن و … می باشد.
•اهمیت عامل مدیریت به عنوان یکی از عوامل تولید، در پذیرش ریسک ترکیب عوامل تولید دیگر یعنی کار، زمین و سرمایه است.
•هر اقتصادی صرف نظر از نوع آن می بایستی پاسخگوی این سه سوال باشد: ۱. چه کالایی تولید شود؟ ۲. چگونه تولید شود؟ و ۳. برای چه کسی تولید شود؟
•اقتصاد اثباتی که در آن از قضاوتهای ارزشی خبری نیست، در رابطه با آنچه که هست، بحث و تجزیه و تحلیل می کند.
•اقتصاد دستوری که در آن از تجزیه و تحلیل خبری نیست، در رابطه با آنچه که در اقتصاد باید باشد، بحث می کند.
•آن بخش از اقتصاد که در رابطه با متغیرهای کلان اقتصادی و تاثیر متقابل آنها بحث می کند، در حیطه اقتصاد کلان است.
•حوزه اقتصاد خرد آن بخش از اقتصاد است که در رابطه با رفتار واحدهای اقتصادی و متغیرهای جزیی نظیر قیمت یک کالا، میزان تولید یک کالا، بازار یک کالا و … بحث می کند.
•بازار در حقیقت شامل مجموعه ای از خریداران و فروشندگان است که به منظور خرید و فروش کالاها و خدمات با یکدیگر ارتباط برقرار می کند.
•قیمت، مقدار پول یا کالایی است که خریدار در قبال مبادله کالا به فروشنده پرداخت می کند.
•در اقتصادهای بازار، قیمت نقش مهمی در تخصیص منابع دارد. به عبارت دیگر مکانیسم قیمت هاست که تعیین می کند چه کالایی تولید شود، چگونه تولید شود و برای چه کسانی تولید گردد.
•تقاضا نشاندهنده مقادیر مختلف از کالاست که خریدار تمایل دارد و قادر است در قیمت های مختلف و در یک دوره معین خریداری نماید.
•بین قیمت یک کالا و مقدار تقاضا شده از آن کالا رابطه عکس وجود دارد که به آن قانون تقاضا می گویند.
•اگر قیمت یک کالا تغییر کند و عوامل دیگر ثابت باشد، در این صورت مقدار تقاضا برای آن کالا تغییرکرده و ما روی منحنی تقاضا حرکت می کنیم.
•اگر قیمت یک کالا ثابت باشد و عوامل دیگر نظیر سلیقه مصرف کننده، درآمد مصرف کننده و قیمت کالاهای وابسته به این کالا و انتظارات تغییر نماید، در این صورت منحنی تقاضا منتقل می گردد.
•عرضه در حقیقت مقادیر مختلف یک کالا را که فروشندگان تمایل دارند و قادرند در قیمت های مختلف بفروشند، نشان می دهد.
•بین قیمت یک کالا و مقدار عرضه شده از آن کالا یک رابطه مستقیم وجود دارد که به آن قانون عرضه می گویند.
•اگر قیمت یک کالا تغییر کند، مقدار عرضه شده از آن کالا تغییر می کند و در این حالت حرکت روی منحنی عرضه می باشد.
•اگر قیمت یک کالا ثابت باشد و عوامل دیگر نظیر فناوری و قیمت عوامل تولید نظیر مواد اولیه و دستمزد کارگران تغییر نماید، در این صورت منحنی عرضه منتقل می گردد.
•تعادل وضعیتی است که تمایلی برای تغییر آن وجود ندارد.
•در قیمت تعادلی مقدار عرضه شده و مقدار تقاضا شده با یکدیگر برابرند.
•کشش قیمتی تقاضا تغییرات نسبی مقدار تقاضا شده به تغییرات نسبی قیمت است.
•چنانچه کشش قیمتی تقاضا بیش از یک باشد، تقاضا را باکشش گویند. بر عکس اگر کشش قیمتی تقاضا کمتر از یک باشد، تقاضا را بی کشش گویند.
•کشش نقطه ای تقاضا برابر است با فاصله یک نقطه روی منحنی تقاضا تا محور مقدار، تقسیم بر فاصله همان نقطه تا محور قیمت.
•کشش قیمتی نقاضا با شیب منحنی تقاضا متفاوت است، زیرا شیب منحنی تقاضا که به صورت خطی است در تمام طول منحنی ثابت است، در حالی که هرچه روی منحنی تقاضا و از بالا به سمت پایین حرکت کنیم، کشش قیمتی تقاضا کاهش می یابد.
•اگر منحنی عرضه دارای عرض از مبدا مثبت باشد، در تمام نقاط آن کشش قیمتی بیشتر از یک است، در حالی که اگر عرض از مبدا منفی باشد، در تمام نقاط منحنی عرضه کشش قیمتی کمتر از یک است.
•اگر منحنی عرضه از مبدا مختصات عبور کند، پیوسته کشش قیمتی آن برابر یک است.
•کشش درآمدی تغییرات نسبی مقدار تقاضا به تغییرات نسبی درآمد است.
•اگر کشش درآمدی یک کالا مثبت باشد، کالا نرمال و در حالتی که منفی باشد، کالا از نوع پست است.
•اگر کشش درآمدی مثبت و بیشتر از یک باشد کالا لوکس است، در حالی که اگر کشش درآمدی مثبت و کمتر از یک باشد، کالا ضروری است.
•کشش تقاطعی تقاضای کالای x برابر است با درصد تغییرات مقدار تقاضای کالای x به درصد تغییرات قیمت کالای y.
•چنانچه کشش تقاطعی دو کالا مثبت باشد، دو کالا جانشین هم هستند، در حالی که اگر کشش تقاطعی منفی باشد، دو کالا مکمل می باشند.
•در مالیات بر فروش، مالیات بین خریدار و فروشنده تقسیم می شود. اگر کشش عرضه بیش از تقاضاست، در این صورت عرضه کننده سهم کمتری از مالیات را متحمل می شود و بر عکس.
•وقتی دولت به کالایی یارانه پرداخت می کند، بین خریدار و فروشنده تقسیم می شود. اگر کشش عرضه بیش از تقاضاست، در این صورت سهم عرضه کننده از یارانه کمتر است و بر عکس.
•در اثر مالیات بر واردات و به شرط آنکه عرضه و تقاضا کشش پذیر باشند، عرضه و تولید داخلی کالا افزایش و تقاضای داخلی و واردات آن کالا کاهش می یابد.
•اگر دولت به منظور تشویق صادر کنندگان به کالاهای صادراتی یارانه پرداخت نماید، موجب افزایش صادرات می گردد.
•چنانچه دولت به کالای صادراتی یارانه پرداخت کند و کشش منحنی عرضه بیش از کشش منحنی تقاضا باشد، در این صورت بخش مهمی از افزایش صادرات در اثر افزایش تولیدات داخلی است. در حالی که اگر تقاضا از کشش پذیری بیشتری برخوردار باشد، افزایش صادرات بیشتر در اثر کاهش مصرف داخلی است.
•در مدل عرضه و تقاضای دینامیک (مدل تار عنکبوتی)، رسیدن به قیمت و مقدار تعادلی و یا دور شدن از آنها بستگی به کشش منحنی های عرضه و تقاضا دارد.
•استانلی جونز اولین کسی است که به رابطه بین مطلوبیت و قیمت اشاره نموده است. وی استدلال می کند که این مطلوبیت نهایی است که به قیمت مربوط می شود.
•در نظریه کاردینالی مطلوبیت فرض می شود که مطلوبیت نیز نظیر قیمت و مقدار قابل اندازه گیری می باشد.
•در نظریه اردینالی مطلوبیت قابل اندازه گیری نیست، در حالی که این امکان وجود دارد که افراد بسته های مختلف کالا را از نظر مطلوبیت رتبه بندی نمایند.
•در هر دو روش کاردینالی و اردینالی مصرف کننده با توجه به محدودیت بودجه اش می خواهد مطلوبیت خود را حداکثر کند.
•در روش کاردینالی فرض می شود که مطلوبیت نهایی مصرف یک کالا نزولی است، یعنی با مصرف واحدهای بیشتر از یک کالا مطلوبیت نهایی آن کاهش می یابد.
•در روش کاردینالی، مصرف کننده به منظور حداکثر کردن مطلوبیت خود، ترکیبی از کالاها را انتخاب می کند که نسبت مطلوبیت نهایی به قیمت برای همه کالاها برابر باشد.
•هر منحنی بی تفاوتی مجموعه سبدهایی است که برای مصرف کننده مطلوبیت یکسانی را ایجاد می کند. به عبارت دیگر روی هر منحنی بی تفاوتی مقدار مطلوبیت ثابت است.
•منحنی های بی تفاوتی دارای شیب منفی هستند، یکدیگر را قطع نمی کنند و با حرکت به طرف راست و منحنی های بی تفاوتی بالاتر، مقدار مطلوبیت افزایش می یابد.
•نرخ نهایی جانشینی x برای y تعداد واحدهای کالای y است که مصرف کننده حاضر است به منظور بدست آوردن یک واحد بیشتر از کالای x از دست بدهد، به طوری که مطلوبیت وی تغییر نکند.
•نرخ نهایی جانشینی در حقیقت قدر مطلق شیب منحنی بی تفاوتی در هر نقطه است.
•اگر دو کالا جانشین کامل یکدیگر باشند، نرخ نهایی جانشینی ثابت بوده و منحنی بی تفاوتی به صورت یک خط راست است.
•اگر دو کالا مکمل یکدیگر باشند، منحنی بی تفاوتی به صورت یک زاویه قائمه بوده و در چنین شرایطی ترکیب معینی از دو کالا با هم قابل مصرف می باشند.
•نرخ نهایی جانشینی x برای y برابر است با نسبت مطلوبیت نهایی x به مطلوبیت نهایی y.
•خط بودجه شامل همه ترکیبات ممکن دو کالا می باشد که مصرف کننده می تواند با بودجه معین و به شرط ثابت بودن قیمت کالاها خریداری نماید.
•شیب خط بودجه منفی و برابر است با نسبت قیمت کالای محور افقی به قیمت کالای محور عمودی.
•با تغییر درآمد و قیمت کالاها خط بودجه منتقل می گردد، بدین ترتیب که با افزایش درآمد و خط بودجه به سمت راست منتقل می شود و بر عکس و با تغییر قیمت خط بودجه دوران می کند.
•با منحنی های بی تفاوتی تعادل مصرف کننده جایی است که خط بودجه با بالاترین منحنی بی تفاوتی مماس می گردد. در یک چنین نقطه ای MRSxy = Px/Py است.
•منحنی درآمد – مصرف مکان هندسی نقاط تعادل مصرف کننده در درآمدهای مختلف و با فرض ثبات قیمت کالاهاست.
•اگر شیب منحنی درآمد – مصرف مثبت باشد هر دو کالا نرمال اند. اما اگر شیب منحنی درآمد – مصرف منفی باشد یکی از دو کالا پست است.
•منحنی انگل میزان مصرف یک کالا را در در آمدهای مختلف نشان می دهد.
•برای کالاهای نرمال شیب منحنی انگل مثبت می باشد، در حالی که اگر کالا از نوع پست باشد منحنی انگل دارای شیب منفی است.
•منحنی قیمت – مصرف مجموعه سبدهای مصرفی دو کالای x و y است که مصرف کننده با فرض ثبات درآمدش و قیمت کالای y و با تغییر قیمت کالای x به منظور حداکثر شدن مطلوبیتش انتخاب می کند.
•با توجه به تغییر قیمت کالای x و در نتیجه تغییر مقدار مصرف آن، می توان منحنی تقاضای x را استخراج نمود.
•منحنی تقاضای بازار برای یک کالا از جمع افقی تقاضای همه مصرف کنندگان در بازار آن کالا حاصل می شود.
•تولید فرآیندی است که از ترکیب عوامل تولید، کالاها و خدمات مورد نیاز بشر حاصل می گردد.
•نهاده ثابت با تغییر مقدار تولید ثابت است، در حالای که نهاده متغیر با تغییر مقدار تولید تغییر می کند.
•دوره زمانی را که در آن حداقل یکی از عوامل تولید ثابت باشد، کوتاه مدت می نامند.
•بلند مدت دوره زمانی است که در آن کلیه عوامل تولید متغیر باشند.
•تابع تولید، مقدار تولید هر موسسه را با ترکیب های مختلف عوامل تولید نشان می دهد.
•اگر در تابع تولید تنها یکی از عوامل تولید تغییر کند، تابع تولید را یک متغیره می نامند.
•در تابع تولید با یک متغیر از سطح معینی با تغییر عامل متغیر تولید نهایی شروع به کاهش می کند. به عبارت دیگر از سطح معینی به بعد قانون بازده نزولی وجود دارد.
•تولید نهایی اضافه تولید کل در اثر افزایش یک واحد عامل متغیر است.
•از تقسیم تولید کل به مقدار عامل متغیر، تولید متوسط آن عامل متغیر حاصل می شود.
•تولید نهایی در حقیقت همان شیب منحنی تولید کل است.
•وقتی تولید نهایی به صفر می رسد، تولید کل حداکثر می شود.
•تولید متوسط در هر نقطه از منحنی تولید کل، شیب خط واصل از آن نقطه به مبدا مختصات است.
•وقتی تولید متوسط حداکثر می شود، با تولید نهایی برابر می گردد.
•در تابع تولید یک متغیره ۴ منطقه قابل تشخیص است. منطقه ۱ از مبدا مختصات شروع می شود و تا جایی که تولید نهایی حداکثر می شود ادامه دارد. منطقه ۲ از حداکثر تولید نهایی تا حداکثر تولید متوسط ادامه دارد. منطقه ۳ از حداکثر تولید متوسط تا حداکثر تولید کل می باشد. و بالاخره منطقه ۴ از حداکثر تولید کل به بعد است؛ یعنی جایی که تولید کل در حال کاهش است.
•حداکثر سود در تولید یک متغیره، در سطحی از تولید است که در آن ارزش تولید نهایی عامل متغیر برابر هزینه پرداختی به آن عامل باشد.
•در تولید با دو عامل متغیر کار و سرمایه، وقتی سود حداکثر می شود که ارزش تولید نهایی کار برابر دستمزد پولی و ارزش تولید نهایی سرمایه برابر قیمت سرمایه (اجاره) باشد.
•هر منحنی تولید همسان کلیه ترکیبات ممکن عوامل تولید را که امکان تولید معینی را فراهم می کند، نشان می دهد.
•خط شعاع که از مبدا مختصات می گذرد، همه ترکیبات عوامل تولید را که نسبت آنها ثابت است، نشان می دهد.
•با حرکت روی منحنی تولید همسان تولید ثابت است اما نسبت عوامل تولید تغییر می کند، در حالی که با حرکت روی خط شعاع نسبت عوامل تولید ثابت اما مقدار تولید تغییر می کند.
•نرخ نهایی جانشینی فنی، نرخی است که یک عامل تولید می تواند بدون آنکه تغییری در تولید حاصل شود، با عامل دیگر مبادله گردد.
•نرخ نهایی جانشینی فنی در یک نقطه از منحنی تولید همسان، قدر مطلق شیب منحنی در آن نقطه است.
•نرخ نهایی جانشینی فنی کار برای سرمایه، برابر است با تولید نهایی کار تقسیم بر تولید نهایی سرمایه.
•اگر دو عامل تولید کاملاً جانشین هم باشند، منحنی تولید همسان به صورت خط راست است. در این حالت نرخ نهایی جانشینی ثابت است.
•اگر دو عامل تولید مکمل کامل یکدیگر باشند، در این صورت منحنی های تولید همسان به شکل زاویه قائمه بوده و تولید نهایی هر یک از عوامل تولید، در حالتی که عامل تولید دیگر ثابت باشد، برابر صفر است.
•منطقه ای از منحنی تولید همسان اقتصادی است که در آن منطقه شیب منحنی منفی است.
•بازده نسبت به مقیاس به چگونگی تغییرات تولید با توجه به تغییرات متناسب و برابر همه عوامل تولید مربوط می شود.
•در بازده صعودی نسبت به مقیاس با دو برابر شدن عوامل تولید، تولید بیش از دو برابر می شود. در بازده نزولی نسبت به مقیاس، تولید کمتر از دو برابر می شود و در بازده ثابت نسبت به مقیاس، تولید دو برابر می شود.
•منحنی هزینه همسان، کلیه ترکیبات عوامل تولید با یک مقدار معین هزینه است.
•در تولید با دو عامل متغیر، ترکیب بهینه عوامل تولید وقتی تحقق می یابد که شیب خط هزینه همسان با نرخ نهایی جانشینی فنی برابر باشد.
•مکان هندسی نقاط تعادل تولید کننده در سطوح مختلف تولید را مسیر توسعه می گویند.
•منظور از هزینه صریح که مورد توجه حسابداران است، پرداخت های واقعی شرکت ها و موسسات یعنی مخارج معمولی اند که دفترداران آنها را به عنوان هزینه های موسسه در دفاتر ثبت می کنند.
•هزینه فرصت یک عامل تولیدی که مورد توجه اقتصاددانان می باشد، ارزش آن عامل در بهترین استفاده بعدی اش تعریف می شود.
•هزینه خصوصی تولید برابر مجموع هزینه های صریح و ضمنی است.
•علاوه بر هزینه های خصوصی تولید، ممکن است هزینه های دیگری وجود داشته باشد که تولید کننده بابت آن پرداختی انجام نمی دهد. این هزینه ها را هزینه های اجتماعی می گویند.
•از آنجایی که در کوتاه مدت عوامل تولید ثابت و متغیر وجود دارد؛ هزینه های ثابت که مربوط به عوامل تولید ثابت و هزینه های متغیر که مربوط به عوامل تولید متغیر است نیز وجود دارد.
•هزینه ثابت، هزینه ای است که با تغییر تولید تغییر نمی کند. هزینه متغیر، با تغییر مقدار تولید تغییر می کند.
•هزینه کل از مجموع هزینه ثابت و هزینه متغیر بدست می آید.
•هزینه متوسط ثابت از تقسیم هزینه ثابت به مقدار تولید بدست می آید.
•هزینه متوسط متغیر از تقسیم هزینه متغیر به مقدار تولید حاصل می شود.
•هزینه متوسط کل از تقسیم هزینه کل به مقدار تولید بدست می آید.
•هزینه نهایی از تغییر هزینه کل در اثر یک واحد تولید اضافی بدست می آید.
•وقتی هزینه متوسط کل و هزینه متوسط متغیر حداقل می گردند، با هزینه نهایی برابر می شوند.
•برای تعیین هزینه های متوسط ثابت، متغیر و کل به طریقه نموداری کافی است یک نقطه از منحنی مربوطه را به مبدا مختصات وصل کنیم، شیب خط واصل هزینه متوسط تولید مربوط به آن نقطه را خواهد داد.
•اگر تابع هزینه کل به صورت پیوسته باشد، شیب خط مماس بر منحنی هزینه کل در هر نقطه، برابر هزینه نهایی تولید در آن نقطه است.
•هزینه کل در بلند مدت از مبدا مختصات می گذرد. چون در بلند مدت کلیه هزینه ها متغیر هستند، لذا زمانی که تولید صفر است، هزینه کل در بلند مدت نیز صفر می شود.
•منحنی هزینه کل در بلند مدت کمترین هزینه تولید در هر سطحی معینی از تولید را نشان می دهد. چون در بلند مدت همه هزینه ها، متغیر می باشند، موسسه این امکان را دارد که با صرفه ترین ترکیب عوامل تولید را انتخاب کند.
•منحنی هزینه متوسط بلند مدت که بر تمام منحنی های هزینه متوسط کوتاه مدت مماس می باشد، منحنی پوش نامیده می شود.
•وقتی منحنی هزینه متوسط کوتاه مدت در نقطه حداقل اش با نقطه حداقل منحنی هزینه متوسط بلند مدت مماس می شود، در این صورت می توان نوشت: SMC = SAC = LAC = LMC یعنی هزینه متوسط و نهایی کوتاه مدت با هزینه متوسط و نهایی بلند مدت برابر می شوند.
•برای آنکه بازاری به صورت رقابت کامل باشد، می بایستی کالاها یکسان باشند، آزادی ورود و خروج از بازار وجود داشته باشد، موسسات زیاد و هر یک سهم کمی از بازار را داشته باشند، عوامل تولید تحرک کامل داشته باشند و اطلاعات کامل در بازار وجود داشته باشد.
•منحنی تقاضای هر موسسه در یک صنعت که در رقابت فعالیت می کند، به صورت خط افقی است که از قیمت بازار رسم می شود.
•در یک بازار رقابت کامل وقتی سود یک موسسه حداکثر می شود که اولاً هزینه نهایی برابر قیمت بازار باشد. ثانیاً محل تلاقی قیمت و هزینه نهایی در بخشی از منحنی هزینه نهایی باشد که شیب آن مثبت است.
•منحنی عرضه موسسه ای که در بازار رقابتی فعالیت می کند، بخشی از منحنی هزینه نهایی می باشد که بالاتر از نقطه حداقل منحنی هزینه متوسط متغیر باشد.
•اگر قیمت برابر حداقل هزینه متوسط متغیر در کوتاه مدت باشد، ادامه تولید و یا توقف آن برای موسسه بی تفاوت است. این نقطه را نقطه تعطیلی موسسه گویند.
•منحنی عرضه صنعت از جمع افقی منحنی های عرضه هر یک از موسسات موجود در آن صنعت بدست می آید.