LIMITLESS

the secret of success is constancy to purpose

LIMITLESS

the secret of success is constancy to purpose

LIMITLESS

همانا به یاریِ اراده، باید از شر تفکر فانی رها شد.. «استیو تولتز»

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیوندها

می توانیم یک انتخاب کننده باشیم ...

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ب.ظ

سلام دوستان من... در اطرافتان چند نفر را می‌شناسید که جایگاه‌شان را در زندگی بیشتر تحت تاثیر شرایط  و بخت و اقبال می‌دانند؟

مسلما چنین افرادی کم نیستند. آن‌ها توانایی بزرگی را که در درونشان نهفته است نادیده می‌گیرند. این که لحظه‌لحظه‌ی زندگی‌شان را خودشان انتخاب می‌کنند؛ نه شرایط... و نه سرنوشت...

پذیرفتن این موضوع شاید کمی مشکل باشد، چون اگر این قدرت را بپذیریم خود را گرفتار مسئولیت سنگینی خواهیم دید که همیشه متوجه خودمان است.

چند بار شده است که برای توجیه کارهایمان و اینکه چرا از موقعیت‌ها به سود خود استفاده نمی‌کنیم چه بهانه‌ها آورده‌ایم: نداشتن پول کافی، شرایط اقتصادی بد، سیاستمداران نالایق، روحیه بد، نداشتن حوصله... و فهرست عجیب و غریبی که ادامه دارد.

اما اگر بتوانیم این قدرت را بپذیریم و خود را مسئول بدانیم گنجی بزرگ در اختیار خواهیم داشت.

نقطه‌ی شروع برای رسیدن به یک زندگی بهتر، این است که بدانیم حق انتخاب داریم...

خبر خوش این است که همه‌ی انسان‌ها این توانمندی را دارند که گام‌های موثری برای رشد و موفقیت خود بردارند.

هال اربن در کتاب زیبایش به نام "بزرگترین درس‌های زندگی" می‌نویسد:

"ما براساس انتخاب زندگی می‌کنیم. زندگی ما شانسی نیست. آنچه اتفاق می‌افتد مهم نیست، مهم این است که ما با آن چگونه برخورد کنیم. مهمترین نکته‌ای که باید بدانیم این است که در هر لحظه از زندگی، ما انتخاب کننده هستیم. باید بدانیم که ما نتیجه‌ی انتخاب‌های خود هستیم. درست است که نمی‌توانیم حوادث زندگی‌مان را انتخاب کنیم اما می‌توانیم واکنش خود را نسبت به این حوادث انتخاب کنیم."

ما حتی در اینکه اکنون چه احساسی داشته باشیم، چه روحیه‌ای داشته باشیم و خیلی از حالات از این قبیل که معمولا آن‌ها را متاثر از شرایط محیطی و در برخی مواقع هورمونی می‌دانیم؛ قدرت انتخاب داریم! به هیچ عنوان چنین منظوری ندارم که چراغی جادویی در دست داریم و می‌توانیم به سرعت حالات روحیمان را از منفی به مثبت دگرگون کنیم...! این محال است...!!

اگر به انسان‌ها بگویید چرا عصبانی هستید، مثلا می‌گویند: "مگر نمی‌بینی ماشین پشت‌ سرم مدام بوق می‌زند! انگار کور است!! اصلا نمی‌فهمد این خیابان یک لاینه و تنگ است و کاری از دست من برنمی‌آید!" می‌بینید! انسان‌ها این قدرت را نادیده می‌گیرند و هیچ تلاشی برای بهبود حالشان نمی‌کنند، چون خود را مسئول نمی‌دانند و عصبانیت‌شان را به گردن دیگران می‌اندازند... اگر دقیق‌تر به این موضوع نگاه کنیم، این بوق ماشین نیست که باعث عصبانیت‌ می‌شود، بلکه این برداشت ما از بوق است که حال ما را دگرگون می‌کند.

اما منظورم از قدرت انتخاب چیست؟ به این معنی‌ست که ما وقتی خود را مسئول بدانیم؛ می‌توانیم گام‌های بسیار موثری برای بهبود زندگی خود برداریم. مثلا اگر بوق ماشینی تا این اندازه باعث عصبانیت ما می‌شود که ناگهان برانگیخته می‌شویم؛ وقتی می‌دانیم منشا اصلی این عصبانیت برداشت خود ما از محیط است؛ می‌توانیم باورها و برداشت‌های اشتباه‌مان را زیر سوال می‌بریم!! چرا عصبانی شده‌ایم؟ به این دلیل که آن‌طرف نمی‌فهمد! رانندگی بلد نیست... و یا نه! شاید کاری واقعا مهم داشته باشد، شاید یکی از سرنشینانش بیماری قلبی داشته باشد! نمی‌دانم شاید به هر دلیلی او در این لحظه که بوق می‌زند در بحران باشد! با چنین برداشتی آیا جایی برای عصبانیت خواهد ماند؟!

به همین دلیل نگرش یک انتخاب است... بزرگترین و مهمترین انتخابی‌ست که می‌توانیم داشته باشیم.

می‌توانیم انتخاب‌کننده باشیم...!

و اما خبر بد این است که یکی از بزرگترین اشتباهات ما این است که زندگی را یک "باید" و یک "مجبور بودن" بزرگ در نظر می‌گیریم!

هال اربن در ادامه‌ می‌نویسد:

"چندی پیش این مفهوم را به جمعی از محصلین دبیرستانی درس می‌دادم. کلاس روانشناسی اختیاری بود. از مثالی برای توضیح مطلبم استفاده کردم: «شما خودتان انتخاب کردید که امروز به این کلاس بیایید.» یکی از دانش‌آموزان مورد علاقه من بلند شد و گفت: «ابداً اینطور نیست، من مجبور بودم به این کلاس بیایم.» در جوابش گفتم: «نه، هرگز مجبور نبودی. تو خودت انتخاب کردی که در این کلاس شرکت کنی.» بعد شروع کرد به توضیحات مختلف که اگر نمی‌آمد مقامات مدرسه به پدر و مادرش زنگ می‌زدند، در خانه آن‌ها بر سر او فریاد می‌کشند، و ممکن است اجازه ندهند که در تعطیلات آخر هفته از منزل بیرون بیاید. ممکن است ناظم مدرسه هم او را دعوا کند و غیره و غیره... وقتی صحتبش تمام شد به او گفتم: «بله، درست است! اما تو انتخاب کردی! تو انتخاب کردی که به جای اینکه با مجازات‌های ناشی از نیامدن به کلاس روبه‌رو شوی به کلاس بیایی. بعضی از همکلاسی‌های تو اینجا نیستند، آنها انتخاب کردند که در این کلاس حضور نداشته باشند.» او در جواب من گفت: «اما این طرزِ دیگرِ نگاه کردن به مسئله است.» از او تشکر کردم، چون این دقیقا همان نکته‌ای بود که می‌خواستم بدانند."

زندگی مجموعه‌ای از انتخاب‌هاست، درواقع این سالم‌ترین و جالب‌ترین روشی‌ است که می‌توانیم روزمان را با آن آغاز کنیم. از لحظه‌ای که از خواب بیدار می‌شویم تا زمانی که به رختخواب می‌رویم، کارمان انتخاب کردن است...! اگر خودمان انتخاب نکنیم دیگران به جای ما و برای ما انتخاب خواهند کرد. منظورم از دیگران همه‌ی عوامل محیطی‌ست... حتی بوق بی‌ارزش یک ماشین نیز حالت روحی ما را انتخاب خواهد کرد! چرا باید این اجازه را به او بدهیم؟!

می‌توانیم هر روز به جای آنکه اسیر بایدها و مجبور بودن‌ها باشیم. یک انتخاب‌کننده باشیم... این قدرت انسان بودن ماست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۲
Sama

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی