مبانی فلسفی مکتب اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی اصطلاحیاست که فیلسوفان پیرو آن، بر این باور مشترکاند که اندیشیدن فلسفی، با انسان آغاز میشود.
اگزیستانسیالیسم یک بینش و دکترین فلسفی است که در قرون نوزده و بیست، در اروپای غربی مطرح شد و بر اصالت وجود و هستی انسان تاکید کرد. بر اساس این بینش، انسان نخست بوجود آمد (اصالت وجود)، پس از آن واجد ماهیت گردید واین ماهیات او را از وجود اصلی اش دورساخت. پس اگر انسان بتواند خود را از قید و بندهای ماهیات آزاد سازد و خود، خودش را بسازد، آنگاه وارسته شده و صاحب مسئولیت می گردد.
اگزیستانسیالیم معتقد است که تنها انسان بر خلاف تمام کائنات وجودش پیش از ماهیتش است. مثلا یک نقاش را در نظر بگیرید که می خواهد یک تابلو را بیآفریند، تا او در کنار تابلوی سفیدش نشسته و رنگ و قلم و وسائل را در کنار دارد تابلوی او هنوز وجود ندارد ولی یک تابلوی هنری در اندیشه و احساس نقاش قبل از آن که بر روی پرده نقاشی ترسیم شود وجود یافته است. آن چیست که قبل از این که وجود یافته باشد هست این که میگوییم هست غیر از هست وجودی است. خود نقاشی وجود پیدا نکرده اما ماهیتش هست ولی واقعیت وجودیش نیست. مکتب اگزیستانسیالیسم می گوید خداوند که جهان هستی را آفریده قبلا یک ماهیتی از کوه – دریا – درخت – رنگها و خلاصه از تمام آفرینش در ذهنش بوده و بعد بر اساس آن ماهیت خود آگاه یا ناخودآگاه دست به خلقت زده جز انسان که بر خلاف تمام موجودات هستی است. یعنی خدا( برخی از اگزیستانسیالیست ها به وجود خدا معتقدند و برخی معتقد نیستند) یا طبیعت اول انسان را ساخته یعنی اینکه انسان وجود پیدا کرده بدون این که صفت یا خصوصیتی در او نهفته باشد از ان پس انسان موظف است که خود ماهیتش را بسازد. این بدین معناست که چیزی به اسم سرنوشت و قضا و قدر وجود ندارد. کسی بر اراده آدمی تسلط ندارد. این مکتب بر خلاف مکتب های جبری مکتب اراده کامل است.
این جنبش فکری توسط ژان پل سارتر ( Jean paul sarter)فرانسوی ، به صورت مدون و منسجم ارائه شد. البته مبتکر و بانی اگزیستانسیالیسم نیست، بلکه از نظریات و عقاید اندیشمندان دیگری چون (کی یرکه گارد ، فیلسوف دانمارکی ) ، (کارل یاسپرس فیلسوف آلمانی) ، ( هاید گر ، متفکر آلمانی ) ، ( هانری برگسون ، فیلسوف فرانسوی ) و ( هوسرل ) بهره گرفته و آنهارا ترکیب و تدوین کرده و در قالب نو و بدیع ابراز داشته است.
سارتر گفته است : «نباید خودرا محو شرایط و مناسبات و روابط اجتماعی ( به مفهوم عام) نمود، انسان ماشین زده و علم زده باید خودرا نجات دهد و از سرخوردگی و واماندگی برهد و برای این رهائی باید خودرا تعریف کند و از شرایط موجود بدر آید و هر چه می خواهد از فردیت اصیل خود بجوید.
مبانی فلسفی اگزیستانسیالیزم (Existentialism)
اگزیستانسیالیسم یا « فلسفه اصالت وجود» یا«وجود گرایی» انقلابی است علیه فلسفه های کلاسیک که به هستی انسان بیش ازهرمسئله دیگر توجه دارد.
این فلسفه معتقد است که فلسفه های قدیم و حتی بیشتر فلسفه های جدید مسائلی از قبیل:
ü معرفت و چگونگی پیدایش آن،
ü وجود اشیا ی مستقل از شخص
ü وجود بخشیدن ادراک شخص به اشیاء
ü و نیز خود وجود
را در حالت انتزاعی مورد بحث قرار داده اند و از موضوع اصلی بحث خود، که انسان واقعی باشد غفلت کرده اند .
اگزیستانسیالیست میگوید : مشکل انسان امروز این است که فراموش کرده است که او کیست و از ارزش و اهمیت خود غافل است .
اگزیستانسیالیسم برخلاف جهان بینی های منظمی که به وسیله فلسفه های سنتی تر عرضه شده اند، سعی دارد انسانها را از قیود دنیایی مقوله بندی شده وارهاند و بر ذهنیت انسان، آزادی فردی و مسوولیت شخصی تاکید نماد و جسورانه انسان را به عنوان شخصی توصیف کند که به تنهایی مسئول تشخص خود در عرصه زندگی خویش است.
طبق باور اگزیستانسیالیستها
- زندگی بیمعناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد؛
- یعنی ما خود را در زندگی مییابیم، آنگاه تصمیم میگیریم که به آن معنا یا ماهیت دهیم.
- همانطور که سارتر می گوید ما محکوم به آزادی هستیم.
- یعنی انتخابی نداریم جز اینکه انتخاب کنیم و بار مسئولیت انتخابمان را به دوش کشیم.
- گاهی اگزیستانسیالیسم با پوچگرایی اشتباه گرفته میشود در حالیکه با آن متفاوت است.
پوچگرایان عقیده دارند که زندگی هیچ هدف و معنایی ندارد در حالی که اگزیستانسیالیستها بر این باورند که انسان باید خود معنا و هدف زندگی اش را بسازد.
وجوه مشترک اگزیستانسیالیستها
همه متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم، به گونهای واحد نمیاندیشند و اگر در طرح پرسش نیز به یکدیگر نزدیک باشند، در پاسخ به سوالها در حوزههای متفاوت، گوناگون می اندیشند اما وجوه مشترکی در اندیشه این متفکران یافت میشود که متفکران متعدد از کشورهای مختلف و با نگاههای گوناگون را بتوان اگزیستانسیالیست نامید.
از وجوه مشترک مدافعان این مکتب عبارتند از:
1- تقدم وجود بر ماهیت:
بحث اصالت وجود و اصالت ماهیت و تقدم هر کدام بر دیگری از مباحث قابل توجه فلسفی است. اما چنانکه اشاره شد در این مکتب وجود اصالت داشته و وجود بر ماهیت تقدم دارد. در شرح تقدم وجود، «سارتر» توضیح میدهد که این عبارت بدان معنی است که بشر، ابتدا وجود مییابد، متوجه وجود خود میشود، در جهان سر برمیکشد و سپس خود را میشناساند، یعنی تعریفی از خود به دست میدهد.
2 - درونگرایی
اگزیستانسیالیستها منتقد تفکر «برونگرایانه» (یعنی نحوه تفکری که به هر چیزی از بیرون و به روش عینی نزدیک میشود) بوده و معتقدند که با این روش واقعیت متعالی دور از دسترس میماند با تفکر برونگرایانه نمیتوانیم احکام ارزشی معتبر صادر کرده یا حتی ارزشها را درک کرد.
3 - اصل انتخاب و آزادی
شاید هیچ مکتبی به اندازه اگزیستانسیالیسم بر روی آزادی و انتخاب آدمی، تکیه و تأکید نداشته است. این متفکران معتقدند که همه چیز را میتوان انتخاب کرد، مگر انتخاب نکردن را. به عبارت دیگر، حتی انتخاب نکردن نیز خود، نوعی انتخاب کردن است.
- اوضاع و احوال حدی:
اگر اهتمام اساسی اگزیستانسیالیستها بر وجود و خود است و شناخت بیرونی نیز کافی نیست، آنها معتقدند که در زندگی یکنواخت، انسانها خود را نمی شناسند و از این رو باید یک واقعه استثنایی رخ بدهد تا خود را بشناسیم. در این مورد «یاسپرس»، چهار چیز را به عنوان اوضاع حدی معرفی کرده است: احساس نزدیکی به مرگ، احساس گناه، احساس ناامیدی، و حالت اضطراب و برخی دیگر تجربه «عشق»، را نیز بر موارد یادشده افزوده اند.
5 - دلهره (دلشوره)
اگزیستانسیالیست ها با صراحت اعلام می کنند که بشر یعنی دلهره و این پدیده دائمی است. دلهره، عبارت از فقدان هرگونه توجیه و در عین حال وجود احساس مسئولیت در برابر همگان.
عقیده «هایدگر» در تفاوت عمده میان دلشوره و دیگر احوال مرتبط با آن (مانند ترس) این است که دلشوره ظاهراً هیچ متعلق خاصی ندارد، چنانکه ترس دارد.
6 - نفی عقل
مکتب اگزیستانسیالیسم، به عنوان یک مکتب «عقل گریز» و حتی «عقل ستیز» قلمداد شده است و روش شناخت نسبت به بسیاری از مسایل را شهودی میداند و چنانچه اشاره شد این شناخت نیز در اوضاع و احوال حدی و در شرایط خاص منوط به دلهره رخ میدهد.
اگزیستانسیالیسم یا فلسفه اصالت بشر یا وجود را میتوان با چند ویژگی مشخص کرد :
الف) یک جنبش اعتراضی :
این فلسفه جنبشی است علیه بعضی از اشکال فلسفه کلاسیک و جامعه نو مخصوصاٌ افکار و عقاید فیلسوفانی از قبیل افلاطون و هگل که به مفهوم ذهنی انسان بیش از وجود واقعی آن توجه داشتند.
اگزیستانسیالیسم همچنین اعتراضی است علیه طبیعت غیر انسانی عصر صنعت یا تکنولوژیک، علیه علم گرایی و اثبات گرایی، به عقیده این مکتب جامعه صنعتی ماشین را بر فرد ترجیح میدهد و انسان با این خطر مواجه ست که بصورت یک ابزار یا شیء درآید .
ب) تشخیصی از وضع و حالت نامطلوب انسان :
این مکتب می کوشد وجود انسان و تعارضهای او و منشآ این تعارضها را بشناسد و چگونگی غلبه بر آنها را پیش بینی کند ،این فلسفه انسان را تنها موضوع مورد توجه خود می داند.
پ)اعتقاد به برترین مقام هستی یا وجود:
اگزیستانسیالیسم به برتری هستی یا وجود انسان معتقد است و آن را تجربه بلافاصله خود آگاهی میداند ،یعنی انسان قبل از هر چیز، به وجود یا هستی خود متوجه میشود. انگیزه اصلی و اساسی هر فرد عبارت است از (بودن و شناخته شدن )
ت) تاکید بر تجربه ذهنی :
اگزیستانسیالیسم به زندگی و تجربه شخص اهمیت خاصی می دهد و معتقد است که معرفتی جدا از شخص وجود ندارد . زندگی درونی انسان با خلقها ،اضطرابها و تصمیماتش مورد توجه این مکتب است .
ث) شناخت آزادی و مسئولیت :
تاکید روی وجود شخصی و ذهنیت به تاکید روی آزادی و مسئولیت انسان منجر شد .انسان آزاد است تصمیم بگیرد و انتخاب کند و این دو خاصیت تفکیک ناپذیر از انسان برای او مسئولیت ایجاد میکند ،پس انسان مسئول است چون آزاد است و آزاد است چون مسئولیت دارد .
ج) تاکید روی ضعف و ناامنی انسان :
اگزیستانسیالیست ها با اینکه برای انسان بیش از هر چیز آزادی قائل هستند ،ضعف ،ناامنی، نگرانی و محدودیتهای او را نیز مورد توجه قرار داده وازاحساس اضطراب،ناامیدی ،ترس ،گناه ،تنهایی ومرگ که انسان دارد غافل نیستند.به عقیده ایشان انسان وقتی دچار اضطراب میشود که احساس بی معنایی میکند.
خلاصه ای از مطالب :
ü اصل مکتب اگزیستانسیالیسم بر وجود قرار دارد .
ü مکتب اگزیستانسیالیسم از فلسفه های جدید است که زاییده شرایط است ، نه زاییده کنجکاوی ذهن انسان .
ü جهان در اگزیستانسیالیسم غیر قابل تغییر و حاکم است و انسان باید آنرا بپذیرد .
ü فراهم آوردن فرصت برای انتخاب آزاد و اخلاقی از اهداف مهم اگزیستانسیالیسم است .
ü در اگزیستانسیالیسم حقیقت به داوری فرد بستگی دارد و نسبی است .
ü در اگزیستانسیالیسم هر ارزش با انتخاب آزاد شخص تعیین می شود و کاملاٌ جنبه شخصی و فردی دارد .
فهرست منابع »
ü تاریخ فلسفه، ویل دورانت ترجمه:عباس زریاب، ناشر: علمی و فرهنگی
ü لذات فلسفه، ویل دورانت ترجمه:عباس زریاب، ناشر: علمی و فرهنگی
ü تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، ترجمه: نجف دریابندری، ناشر: کتاب پرواز
ü فلاسفه بزرگ نویسنده، برایان مگی، ترجمه: عزت الله فولادوند، ناشر: نشر خوارزمی
ü تسلی بخشی های فلسفه، آلن دوباتن، ترجمه: فریبرز مجیدی، ناشر: انتشارات ققنوس
ü دنیای سوفی نویسنده، یوستین گوردر، ترجمه: حسن کامشاد، ناشر: نشر نیلوفر
منبع:اشارات اقتصادی