داستان زنی که رویاهایش را در دنیای صفر و یک ساخت نگاهی به زندگی نازنین دانشور موسس تخفیفان
میجنگد تا تغییر ایجاد کند، به طعنهها اهمیتی نمیدهد و با اینکه بخاطر زن بودن شاهد رفتارهای بدی بوده اما از دیوار کشیدن بین زن و مرد بیزار است. «نازنین دانشور» برای صدها هزار نفری که تا امروز میلیونها کوپن از تخفیفان خریدهاند، نام آشناییست؛ زن جوانی که حدوداً ۳۵ سال سن دارد و در تمام این سالها سرسختی را به سازش ترجیح داده است و به تازگی در سی و دومین نشست کنفدراسیون اتاقهای بازرگانی و صنعت آسیا و اقیانوسیه cacci به عنوان برترین جوان کارآفرین برگزیده شد.
مصاحبه من با نازنین پیش از برنده شدن او صورت گرفت و تصمیم گرفتیم در هیاهوی اخبار برنده شدنش منتشر نشود. حالا که مدتی از این افتخارآفرینی او گذشته بد نیست به مسیر زندگی او نگاهی داشته باشیم؛ زندگی که از پشت میز کارمندی شروع شده و حالا به پشت میز مدیریت یکی از بزرگترین شرکتهای ایرانی رسیده است.
به دفتر تخفیفان میرویم تا با دانشور همصحبت شویم و مسیر موفقیتش را پله پله باهم مرور کنیم. ساختمان تخفیفان در شهرک غرب، قدیمیست و البته داخل آن در حال بازسازی. در اتاق شیشهای کوچکی که در طبقه اول است مینشینیم تا بنیانگذار تخفیفان داستان زندگی و مسیر رشدش را برای ما تعریف کند.
به نام پدر
برخلاف آنچه که از دیگران شنیده بودیم نازنین بسیار خونگرم و خوش خنده است. برای تمام کارهای خودش دلیل قانع کنندهای دارد و مشخص است که روحیه جنگنجویی دارد؛ اخلاقی که به نظر میرسد از پدرش به ارث برده است. به علاوه چون پسری در خانواده نبوده، نازنین به عنوان فرزند اول نقش حامی تنها خواهرش نگین را برعهده گرفتهاست، روحیهای که هنوز در او وجود دارد. پدر کارمند دولت و اولین الگوی دخترش بود و به همین دلیل نازنین همواره تلاش میکرد تا لبخند رضایت قهرمان زندگیاش را ضمیمه اقدامات خود کند.
ادامه تحصیل در خانواده نازنین دانشور از چند نسل قبل مورد تاکید بود، عمههایی که دو نسل قبل از او لقب ادیب گرفته بودند و مدرسه تاسیس کردند، مادر بزرگی که به چند زبان مسلط بود، مادری که تا قبل از به دنیا آمدن نازنین حسابدار بود و حالا دخترانی که باید مانند سایر همسالان خودشان در خانواده دکتر یا مهندس میشدند.
هرچند خانواده از ابتدا رویای دکتر شدن نازنین را در سر داشتند اما او بعد از خرید اولین کامپیوتر خانگی و ورود به فضای یاهو مسنجر، سمت و سوی دیگری پیش گرفت و در نهایت راهی دانشگاه علم و فرهنگ تهران شد و در رشته کامپیوتر تحصیل کرد؛ رشتهای که به نظر خودش یکی از بهترین انتخابهای او در زندگیاش بوده است.
ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس او را به دانشگاه یونیورسال تکنیکال در وین میکشاند اما ناراحتی دور شدن از خانواده مجال ادامه این راه را به او نمیدهد و در نتیجه رشته مدیریت آیتی دانشگاه امیرکبیر جایگزین دانشگاه اتریشی میشود.
البته او فعلا روند تحصیلی خود را متوقف کرده است؛ هرچند که سال گذشته با یکی از دوستانش در کنکور دکترا شرکت کرد اما ادامه تحصیل در ایران را مثمر ثمر نمیداند و ترجیح میدهد در یکی از دانشگاههای خارجی مدیریت MBA بخواند که ارتباط بیشتری با شغل کنونیاش دارد.
مطالعه و تحصیلات در زندگی نازنین مهم است اما حالا توسعه کسب و کار برای او در اولویت است به همین دلیل تا زمانی که وارد دانشگاه نشده، مطالعه در حوزه روانشناسی و مدیریت را جزئی از امور روزمره خود کرده است. این مساله از صفحه شخصی اینستاگرام او هم مشخص است.
ورود به بازار کار
کار موضوع مهمی برای نازنین است که آن را اولین بار ترم دوم دانشگاه در همان موسسهای که برای کنکور در آن درس خوانده بود، شروع کرد. منتها کمی بعد از تدریس به پشت کنکوریها پا پس کشید و ترجیح داد وارد شغلی شود که از جنس خودش باشد.
یک ترم بعد از میان آگهیهای روزنامه درخواست یک شرکت به «هلپ دسک» را دید و با تشویق پدرش به مصاحبه کاری رفت. هرچند میگوید در آن زمان هیچ تجربهای از این کار نداشته اما به اصرار و راهنمایی پدر تمام سوالات مصاحبه استخدامی را با «بله بلدم» جواب داده و در نهایت برای کار مربوطه انتخاب شدهاست. البته در همان روز اول بعد از اینکه به همه کارمندان گفت که تمام سیستمها حتی سرور اصلی را بعد از اتمام ساعت اداری خاموش کنید، متوجه شد که باید برای حفظ کار از سایر دوستانش کمک بگیرد و چم و خم آن را یاد بگیرد.
خاطرات اولین روزهای کاری همیشه در ذهن میماند، برای نازنین دانشور هم این موضوع کاملاً صادق است. او خاطرات روز اول را به وضوح به خاطر میآورد؛ مخصوصا رئیس حسابداری که با فریاد کشیدن برسر یکی از حسابداران، روز اول کاری را برای دانشور ترسناک جلوه داد، تا آنجاکه او قصد داشت محل کار خود را ترک کند اما پدر اجازه این کار را نداد و برخلاف نظر نازنین تاکید کرد که به جای خوبی وارد شده است.
شرکت «آتیه داده پرداز» تجربه بعدیاش بود و به عنوان برنامه نویس وارد آن شد. از آنجائیکه سن او از سایرین کمتر بود مورد حمایت همکارانش قرار گرفت و به یک برنامه نویس حرفهای تبدیل شد و مدتی بعد توسط همان شرکت به دفتر لندن فرستاده شد. او که در برنامهنویسی متخصص شده بود در لندن به عنوان لیدر برنامه نویسان انتخاب شد. موضوعی که پذیرش آن برای سایر همکارانش سخت بود، به همین دلیل چند نفری اعلام کردند که استعفا میدهند اما در مقابل مدیر از دانشور و تصمیم خود دفاع کرد و پاسخ داد که هرکس قصد استعفا دارد همین الان شرکت را ترک کند.
رفتار همکاران برای لیدر جوان عجیب و البته ناراحت کننده بود، خودش میگوید که در آنجا حس کردم من را خرد کردهاند اما حمایت مدیر هم حس بسیار خوبی داشت.
کار در فضای مردانه برای یک دختر جوان، حتی در خارج کشور، ممکن است ناراحتیهای زیادی به دنبال داشته باشد اما اینطور که دانشور میگوید هرگز این رفتارها برایش مهم نبوده و او خود را درگیر این مسائل نمیکند.
اولین تجربه کارآفرینی
مدتی بعد به ایران برمیگردد و «میدونک»، سوپرمارکت آنلاین را راهاندازی میکند تا سفارشات به صورت آنلاین ثبت شده و پس از تهیه از سوپر مارکت محله به دست مشتری برسند. اما فراگیر شدن تبلیغات و عطش کاربران برای تجربه خرید آنلاین، منجر به شکست این کسب و کار نوپا شد. پروژهای که البته با ثبت رکورد بیش از ۳ هزار درخواست در یک شب شکست را پذیرفت.
این خاتمه شیرین به نازنین ثابت کرد که یک برنامهنویس برای مدیریت آنچه که خودش نوشته و طراحی کرده، باید تجربه مدیریت هم داشته باشد:
«همانجا بود که فهمیدم الفبای بیزینس را نمیدانم و این توهم یک برنامه نویس بوده که تصور میکند میتواند هربرنامهای که خودش نوشته را کنترل و مدیریت کند.»
بعد از میدونک دانشور دوباره به شرکت قبلی دعوت میشود تا پروژهای که نتیجه آن سایت و فروشگاههای «ورچین» میشود را آغاز کند. او با تمام کردن این پروژه با پیشنهاد کار در آلمان روبرو میشود و با تشویق پدر، آن را میپذیرد.
شرکت آلمانی که دانشور برای ۳ ماه قرارداد برنامهنویسی با آن را بست در ۳۰ کشور کاری شبیه به تخفیفان را انجام میداد. به همین دلیل نازنین به سردمداران شرکت پیشنهاد داد که چنین کسب و کاری در ایران راهاندازی شود ولی آنها علاقهای به این کار نشان ندادند و در نتیجه نازنین به ایران بازگشت تا خودش چنین کسب و کاری را راه اندازی کند.
پرواز به مقصد تخفیفان
افراد زیادی با بازگشت او موافق نبودند و از نظرشان، او باید در آلمان میماند تا زندگی بهتری برای خود فراهم کند. خودش اما به سختی با این تئوری مخالف است:
«بعد از رفتن، باید برگشت و تغییر ایجاد کرد. همیشه گفتهام که مهاجرت سادهترین راه است و هربار همه به من انتقاد کردهاند. هرکس باید به سهم خود کشور را بسازد. قرار نیست که من کشور را جابهجا کنم اما میتوانم به سهم خود در آن تاثیر گذار باشم. سهم من از آبادی کشور تخفیفان است. هرکسی باید سهم خود را داشته باشد.»
دانشور به ایران بازگشت و در مرداد ماه سال ۱۳۹۰ تخفیفان را راهاندازی کرد. تخفیفان با رقیب همیشگی خود نت برگ رقابت کرد و بزرگ شد. هرچند اثبات اولین بودن در میان این دو شرکت کمرنگ شده اما دانشور میگوید که تخفیفان یک ماه قبل از نت برگ اولین آفر خود را فروخت و رسما افتتاح شد. امروز هم به گفته دانشور، سهم این برند از بازار این حوزه ۶۰ تا ۷۰ درصد است؛ ادعایی که دانشور آمار موجود روی سایتها را سند آن میداند و البته بازخورد جامعه بیرونی هم اتفاق مشابهی است.